اسلام را چگونه به جوانان غربی معرفی کنیم؟
اسلام را چگونه به جوانان غربی معرفی کنیم؟
بعد از دو دهه اسلام هراسی در دنیای غرب، تقریبا دو سال از شکل گیری پدیده ای برای نمایش واقعیات تبلیغات اسلام هراسی یعنی داعش میگذرد. هم اکنون دنیای غرب در شوک سرایت این ویروس از کشورهای عربی به کشورهای خود است. این شوک ضد اسلام که بار اول با سقوط برجهای دوقلو در نیویورک اتفاق افتاد، هم اکنون زندگی را برای مسلمانان در اروپا و خصوصا فرانسه سخت کرده است.
در این اوضاع، رهبر انقلاب اسلامیخطاب به جوانان جوامع غرب، نامه ای از سر دلسوزی و برای بیداری از شوک و گذر از مارپیچهای سکوت ایجاد شده توسط غولهای رسانه ای، میزند و ایشان را به سؤال از گذشته و امروز تمدن خویش و روبرو شدن با متن اصیل اسلام یعنی قرآن و سیره اخلاقی پیامبر اکرم دعوت میکند. به نظر میرسد این دعوت به سوال و دعوت به مواجهه با متن اصیل اسلام، محوری ترین پیام این نامه باشد.
اما سؤال از چه و برای چه؟
سه سؤال با محور وجدان جمعی و آگاهی جمعی مطرح میشود.
سه سؤال با محور چرایی تقابل حاکمان تمدن غرب با فرهنگ و تمدن اسلامیمطرح میشود.
چهار سؤال با محور مواجهه مستقیم با آموزههای اسلام مطرح میشود.
به نظر میرسد ولی فقیه سعی در توجه جوانان بر یک حقیقت دارند و آن اینکه بین تصویر رسانه ای از اسلام با واقعیت خارجی فاصله زیادی هست که فقط با مواجهه مستقیم شما با اسلام حقیقت معلوم میشود. در این دهکده جهانی، هم رسانهها میتوانند موجب نزدیکی انسانها به یکدیگر شوند و هم موجب دور شدن ایشان از هم شوند، زیرا وقتی انسانها از پنجره رسانه به واقعیت ناشناخته نگاه میکنند در حقیقت، داوری آن رسانه از واقعیت خارجی را قبول کردند و وقتی غولهای رسانه ای با پشتوانه سیاسی و اقتصادی خود، حصارهای واقعیت را مشخص میکنند، آن وقت رسانههای کوچک با قرائتی متفاوت از پدیده، اساسا دیده نمیشوند یا برای فرار از انزوا به سکوت یا همراهی پناه میبرند. انسانها هم برای فرار از انزوا یا آنچه که جریان اصلی اطلاعات میدانند سکوت کرده یا خود را همراه نشان میدهند. این واقعیت خودسانسوری انسانها در زندگی است.
خودسانسوری که شاید بتوان تعبیر دیگری از «از خود بیگانگی»[۱] مارکس در نظر گرفت، نه تنها انسانها را در دالانهای تنهایی و خودکم بینی گرفتار میکند بلکه برای همیشه درهای حقیقت را به روی عقل میبندد. «(و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمیکنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند؛ از این رو چیزی نمیفهمند!»[۲](البقره/۱۷۱)
اما رهبر انقلاب جوانان را از میان آدمهای غربی جدا میکند، زیرا امیدی برای وجود حسّ حقیقت یابی در قلب آنها دارد که میتواند به اصلاح جامعه آینده غرب بیانجامد، امیدی که در سیاستمداران آگاه وجود ندارد.
مقام معظم رهبری جوانان را به مواجهه مستقیم با قرآن و سیره اخلاقی پیامبر دعوت میکند، زیرا قرآن با جانهای حقیقت یاب ارتباط گرفته و کسانی را که سعی بر پرهیز از ظلم و فساد دارند، هدایت میکند.[۳]و سیره پیامبر پر است از رحمت و بخشش و کرامت، آنچنانکه اعرابی خسته را بر روی پای خویش میخواباند و به عیادت یهودی خاکستر ریز در کوچهها، میرفت. او اهل عفو خطاکاران و اهل سخت گیری بر ظالمان و عهدشکنان بود.
اما باید دقت کرد که پارازیتهایی میتواند در فهم اسلام ناب از سوی جوانان غربی وجود داشته باشد که با تلاش جوانان انقلاب اسلامیقابل رفع خواهد بود. تاریخ اسلام نگارش شده در برخی منابع و بعضی تفسیرهایی که از قرآن کریم وجود دارد، شاید به قرائتهای گروههای تکفیری و افراطی از اسلام نزدیک باشد، برای همین مقام معظم رهبری ضمن عدم اصرار بر قرائت خویش(شیعه انقلاب اسلامی) ایشان را دعوت به تفکر در اسلام به دور از اهداف آلوده میکند. در اینجا وظیفه جوانان انقلابی برای برقراری ارتباط در حوزههای عمومیسایبری در مواجهه مستقیم با جوانان تمدن غربی برجسته میشود تا اسلام را در همان منطق حقیقت یابی، به ایشان معرفی کنند.
پی نوشت: